بیخ کرسی سخن نغز نگو ، حرف بزن چون هوای دی و بهمن شو، فقط برف بزن بیخ کرسی بنشین ، شب چره و شیر بخور گر که تعطیل بُدی ، رحم نکن سیر بخور بیخ کرسی شب چله بنشین ،زاری کن جمع تر باش شوم جا، تو فدا کاری کن بیخ کرسی چو نشستی، […]
بیا یکدم تو از بهرِ تماشا ببین چه جلوه هائی داره اینجا بوَد کارِ خداوند تعالی میان کوه ودشت گل لانه کرده که ورزن را کنون گلخانه کرده بنفشه با شقایق هم نشین است تمام دشت ورزن اینچنین است بوَد لاله عروس دشت ورزن بیا بنشین کنار چشمهء من بنوش یک جرعه از آب گورا […]